Thursday, April 17, 2014

صلح فریبکارانه؛ مکاتبات ایران و عراق



Bottom of Form
بازدید : 450 بار
يکشنبه، 19 آذر 1391
صلح فریبکارانه؛ مکاتبات ایران و عراق
منبع: رجایی، فرهنگ؛ (1389)، بررسی جنگ ایران و عراق، دیدگاه اساتید دانشگاه های ایران، مرضیه روشن علی، تهران: مرز و بوم، چاپ دوم1390
 این اثر ترجمه ایست از کتاب زیر :

University Press of Florida: Iranian Perspectives on the Iran-Iraq War

Peace through Deception: The Iran-Iraq Correspondence, by Ali Asghar Kazemi Part III:
Edited by Farhang Rajaee
                                 

نویسنده: علی اصغر کاظمی
1


 
در آگوست 1988 (مرداد 1367)، آتش بس به درگیری های خصمانه ی ایران و عراق خاتمه داد. از آن زمان به بعد منطقه ی خلیج فارس شاهد تغییرات بسیاری بوده است که جنگ نیروهای ائتلاف به رهبری سازمان ملل علیه عراق از آن جمله است؛ جنگی که در مخالفت با اقدام صدام مبنی بر ضمیمه کردن کشور کویت به خاک عراق در 2 آگوست 1990 (11 مرداد 1369)، انجام شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد- که موازنه ی قدرت در منطقه را بر هم زد- بحران ناشی از تجاوز عراق به کویت از جمله وقایعی بود که تأثیرات مهمی بر آرایش و ترکیب منطقه برجای گذاشت.
بحران کویت تأثیرات سیاسی و حقوقی بسیار مهمی در جریان صلح ایران و عراق داشت. این جنگ دنیا را متقاعد کرد تا حکومت عراق را متجاوز اعلام کند. دبیر کل سازمان ملل نیز مجبور شد عراق را آغازگر جنگ با ایران (در 22 سپتامبر 31/1980 شهریور 1359) بنامد. جنگ ائتلاف تحت رهبری سازمان ملل علیه عراق سبب شد تا عراق به سرعت توافقنامه ی صلح با ایران را امضا کند. (2)
در این فصل به این موضوع می پردازیم که تلاش صدام برای بهبود روابط با ایران صرفاً یک تاکتیک فریبکارانه بود. صدام فرایند صلح کوتاه مدت و نیز مذاکره ی مستقیم با رهبران ایران را انتخاب کرد تا به هدف برسد: اول، قطعنامه ی 598 را بی اهمیت جلوه دهد و نقش میانجیگرانه ی دبیر کل سازمان ملل را تضعیف کند. امور حقوقی را از طریق مذاکرات به مصالحه ای سیاسی تبدیل کند و از اهمیت آنها بکاهد. بحران کویت نه تنها این راهبرد صدام را ناکام کرد، بلکه دبیر کل سازمان ملل نیز در تلاش برای اجرای قطعنامه ی 598 مصمم تر شد. با وجود این بسیاری از موضوعات از جمله قرارداد نهایی صلح، توسعه ی روابط ایران و عراق و ادعاهای مرزی در خصوص قرارداد 1975، همچنان حل نشده باقی ماند.
برای اثبات این نظریه به بررسی نامه هایی می پردازیم که میان رؤسای جمهور ایران و عراق تبادل شده است تا به دو پرسش پاسخ دهیم: هدف صدام از شروع نامه نگاری چه بود؟ دو کشور در آینده چه سودی از برقرای روابط با یکدیگر می بردند؟
از پذیرش قطعنامه ی 598 تا شروع بحران کویت
پس از پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران در آگوست 1988 (مرداد 1367)، جنگ هشت ساله ی ایران و عراق وارد مرحله ی جدیدی شد. از این زمان، "ترک مخاصمه ی فعال" و به عبارت دیگر "آتش بس موقت" که می توانست به صلح دائم بینجامد بین دو کشور حاکم شد. اجرای قطعنامه ی 598- که توازن دقیق حقوقی و سیاسی ایجاد می کرد- سبب شد تا طرف های درگیر مرحله به مرحله به صلحی نزدیک شوند که برایش احترام قائل بودند. این اقدام، استقرار گروه نظامی ناظر سازمان ملل بر جنگ ایران و عراق (یونیماگ) (3) برای تثبیت و حفظ آتش بس، عقب نشینی نیروهای دو کشور به مرزهای شناخته شده ی بین المللی، تبادل اسیران جنگی، بررسی تعیین طرف آغازگر جنگ و اجرای سایر بندهای این قطعنامه را در پی داشت. همه ی این مراحل با میانجیگری دبیر کل سازمان ملل انجام شد.
مذاکراتی که در سال 1988، از طریق سازمان ملل عملاً به بن بست رسیده بود، با نامه نگاری بین رؤسای جمهور ایران و عراق احیا شد. می توان نتیجه گرفت حکومت عراق تصمیم گرفته بود به طور مستقیم با مقامات ایران مکاتبه کند تا بتواند خود را برای حمله به کویت آماده نماید. عراق با تمرکز بر موضوعاتی که بیش تر با موضع مقامات ایرانی سازگار بود، بن بست موجود را شکست و با تحریک احساسات سیاسی، جریان صلح را به مجراهای دوجانبه سوق داد و از این طریق توانست نقش سازمان ملل و دبیر کل این سازمان را تضعیف کند.
ایران که همیشه به قصد و نیت های عراق مشکوک بود، اشتیاق چندانی به پیشنهاد عراق از خود نشان نداد، اما زمانی که عراق تعهد جدی خود را در خصوص قرارداد 1975 اعلام کرد و نیروهایش را از خاک ایران خارج کرد، تهران نیز موضوع مذاکرات را جدی گرفت و مرحله ی جدید و حساس روابط دو کشور آغاز شد. اما درست زمانی که صدام هیئت حسن نیت را به تهران اعزام می کرد، جهان با شوک ناشی از تجاوز دیگر عراق و این بار به کویت مواجه شد. شورای امنیت با اشغال کویت به شدت برخورد کرد و بر اساس بندهای 41 و 42منشور سازمان ملل که توسل به زور علیه کشور متجاوز را مجاز می شمرد، قطعنامه های متعددی صادر کرد. [1] ایران در جنگ ائتلاف علیه عراق اعلام بی طرفی کرد و با این کار خود را در موقعیت سیاسی و حقوقی حساسی قرار داد. این کشور در اقدامی بسیار ظریف و دشوار، ادامه ی روند صلح را برای آغاز جنگی جدید به رهبری سازمان ملل ترجیح داد. ایران از یک سو به منزله ی یکی از اعضای سازمان ملل باید از قطعنامه ی شورای امنیت پیروی می کرد و از سوی دیگر نمی توانست مذاکرات صلح را به خطر اندازد. در حالی که مذاکرات صلح با عراق و از سرگیری روابط دیپلماتیک را با این کشور ادامه داشت، برخی تحولات ناشی از بحران کویت سبب می شد مشکلات ایران نیز تشدید شود. [2] نخست اینکه، چندین فروند از هواپیماهای نظامی و غیرنظامی عراق در خاک ایران فرود آمدند که تعداد دقیق آنها هنوز هم از جمله موضوعات بحث برانگیز میان دو کشور است. دیگر آنکه، خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، پس از بررسی جداگانه ی موضوع، براساس بند 6 قطعنامه ی 598، در گزارشی عراق را مسئول شروع جنگ ایران و عراق اعلام کرد. [3] این امر مسئولیت های بین المللی عراق را آشکار کرد. برای مثال، سازمان ملل در سال 1991، هیئتی را به دو کشور عراق و ایران اعزام کرد تا خسارت های جنگ را برآورد کند و به دبیر کل گزارش دهد. [4] عراق به این گزارش اعتراض کرد و مذاکرات با بن بست مواجه شد. البته، وقایعی که این بن بست را در پی داشت، بسیار فراتر از دشمنی صرف میان ایران و عراق بود. بنابراین، تلاش صدام برای شکست بن بست تنها می توانست یک فریب باشد که با استفاده از آن می خواست تجاوز دیگری را انجام دهد.
ارتباط مستقیم
موقعیت عراق قبل از گفت و گوهای مستقیم
در آوریل 1990 (فروردین 1369)، صدام در سخنرانی برای فرماندهان نظامی اش ضمن ارائه ی تصویری کلی از جایگاه عراق در منطقه و جهان، از عقیده اش مبنی بر همدستی قدرت های بین المللی علیه ملت عرب سخن گفت. سخرانی صدام که با جنگ رسانه ای غرب مبنی بر دستیابی عراق به سلاح های کشتار جمعی هم زمان شده بود، سبب افزایش نارضایتی مردم عراق را تحقق نیافتن وعده های صدام در جنگ هشت ساله با ایران شد و نگرانی کشورهای عرب همسایه ی عراق از ادعاهای صدام مبنی بر رهبری ملت عرب را تشدید کرد. صدام در سخنرانی اش ادعا کرده بود:
1. عراق متجاوز نیست، بلکه قربانی توطئه ای است که غربی ها آن را طراحی و ایران اجرا کرده است.
2. جمهوری اسلامی ایرن فریب غرب را خورده و جنگ هشت ساله را به عراق تحمیل کرده است.
3. هر دو کشور قربانی توطئه ای بین المللی شده اند؛ توطئه ای که در آن غرب با تحمیل جنگ به دو کشور و فروش تسلیحات به دو طرف، سبب طولانی شدن جنگ به مدت هشت سال شده است.
4. اکنون که عراق به قدرت و پیروزی دست یافته است، نیروهای مخالف می کوشند این "منبع نور" را به روی ملت عرب خاموش کنند. [5]
تأکید صدام بر عبارت های اسلامی، قومی و دلسوزانه در سخنرانی اش، حرکتی تاکتیکی بود تا به رغم خشونت هایش علیه ایران و مردم عراق (برای مثال، در حلبچه) باز هم بتواند حمایت و مشروعیت لازم را کسب کند. وی پیوسته از دفاع سخن می گفت و با پنهان شدن زیر لوای ملت عرب، می کوشید از موفقیت های خود سود ببرد و ادعاهای رسانه های غرب را در خصوص کشتن فرزاد بازفت خبرنگار ایرانی الاصل ساکن عراق خنثی کند. [6] در چنین اوضاعی، دبیر کل سازمان ملل نیز می کوشید راه های جدیدی را برای اجرای طرح هشت ماده ای در جهت اجرای قطعنامه ی 598 در پیش گیرد و عراق نیز نمی خواست در جنگ سیاسی و رسانه ای غربی گرفتار شود. [7]
اقدامات صدام در چارچوب رویکرد عمومی عراقی ها یعنی مبنی بر " مذاکره تنها در بهترین اوضاع" انجام می شد. عراق پس از مواجهه ی مستقیم با جنگی رسانه ای ، دیگر حاضر نبود به مذاکره های دیپلماتیک ادامه دهد و ترجیح می داد منتظر بماند تا موج رسانه ای فروکش کند. [8] به نظر می رسد علاوه بر سخنرانی صدام، برخی نکات دیگر نیز به روشنی این نگرش را نشان می دهد؛ نکاتی که بخشی از راهبردی دیگر بود و بازنگری آنها می تواند مقاصد واقعی صدام را روشن کند:
1. کشور کوچک 17 میلیونی عراق به اندازه ی آلمان زمان هیتلر بود.
2. صدام با اعطای مدال ها و نشان های افتخار به افسرانش می کوشید احساس آنها را در خصوص جاه طلبی های ارضی اش تحریک کند.
3. وی از چاه های نفتی بدون محافظ خلیج فارس و منابع سرشار آنها نام می برد. [9]
4. وی ادعا می کرد که غرب همیشه درصدد بوده است عراق را تحت سلطه ی خود در آورد و در صورت، امکان حکومت بعث را نابود کند.
5. وی اعلام کرد که ایران دیگر جرئت جنگیدن با عراق را ندارد.
6. وی می گفت عراق تنها کشور منطقه است که می تواند در مقابل اسرائیل ایستادگی کند.
حوادثی که پس از این سخنرانی روی داد، مسلماً حرکات و مواضع اعلام شده ی صدام را تأیید می کرد. نامه هایی که صدام برای اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، فرستاد نیز ادامه ی همین جریان بود.
هدف عراق از مذاکره ی مستقیم با ایران
عراق پیش از تجاوز به کویت از واکنش و راهبرد صلح ایران مطمئن نبود. صدام در اولین نامه اش به رئیس جمهور ایران در 21 اوریل 1990 (اردیبهشت 1369)، نوشت: « در میان شک و تردیدهایی که بر روابط ما اثر می گذارد، نیروهایی وجود دارند که فعالاهنه درصدد هستند دشمنی و بی اعتمادی میان دو کشور را افزایش داده و شاید به فتنه گری های خود ادامه دهند تا ما را از روند صلح دور کنند.» [10] وی پیشنهاد کرد که رهبران دو کشور برای قطع دست فرصت طلبان به طور مستقیم با یکدیگر مذاکره کنند. صدام با استفاده از این ضرب المثل که "در کار خیر، حاجت به هیچ استخاره نیست" پیشنهاد کرد در روز عید فطر، یعنی یک هفته پس از ارسال نامه اش، نشستی در شهر مقدس مکه انجام شود.
هاشمی رفنسجانی رئیس جمهور وقت ایران، در پاسخ به اولین نامه ی صدام ضمن ابراز ناراحتی از وقایع پیش آمده، ناخشنودی خود را از وضعیت "نه جنگ، نه صلح" اعلام کرد. وی معتقد بود که شروع دوباره ی جنگ تنها به نفع قدرت های بین المللی است. بنابراین، خواستار صلحی پایدار در چارچوب قطعنامه ی 598 شد. براساس نظر مقامات ایرانی، قطعنامه، چارچوب مناسبی برای رفع اختلافات دو کشور محسوب می شد.
صدام در نامه ی دومش که در 19 می 1990 (29 اردیبهشت 1369) و در پاسخ به نامه ی رفسنجانی ارسال شد، خوشحال بود که روابط مستقیم جای مذاکرات مستقیم را گرفته است. تاریخ نامه نشان می دهد که وی ضمن انجام دادن مذاکرات صلح با ایران، در حال آماده شدن برای جنگ با کویت بوده است. مسلماً او به آنچه می نوشت اعتقاد نداشت و تنها اقدامی تاکتیکی بود. هنگامی که او نوشت: « ما صلح را تنها به خاطر جایگاه رفیع آن در وجدانمان و به خاطر ایمان راسخمان دنبال می کنیم »، در واقع می خواست پیش از حمله به کویت از جناح شرقی خود مطمئن شود. [11] صدام در نامه هایش از عبارات زیبایی نظیر " استقرار صلحی جامع و پایدار"، "تحقق عدالت"، "مبارزه با صهیونیسم"، "آزادی اماکن مقدس مسلمانان"، "مقابله با توطئه های جهانی" و "تقویت یکپارچگی امت اسلامی" استفاده می کرد تا از منافع ملی و آرمان های انقلابی ایران سوء استفاده کند. مطمئناً یکی از اهداف صدام آن بود که توجه مقامات ایران را از بند 6 قطعنامه ی 598 دور کند. در حقیقت، صدام در موقعیت های دیگر نیز بی درنگ چنین مواضعی را اتخاذ می کرد.
آنچه صدام توانست پیش بینی کند و در طول این دوره نیز از درک آن عاجز ماند، این بود که ایران از همان ابتدا به مقاصد او مشکوک بوده است. وی تحت تأثیر جاه طلبی های توسعه طلبانه اش هنگامی که با شک و تردید آشکار ایران مواجه شد، با لحن گله مند، [12] اما دوستانه اعلام کرد: « ما باید راه جدیدی برای ارتباط فی مابین جست و جو کنیم؛ راهی غیر از آنچه در طول جنگ برگزیدیم.» وی ادامه داد: « با استفاده از عبارات می توانیم درها را برای یک راه جدید و راهی به سوی صلح بگشاییم.» [13] صدام که اصرار داشت هر چه سریع تر از صلح با ایران مطمئن شود، در نامه ی 3 آگوست 1990 (12 مرداد 1369)، نوشت: « ما همه ی این اقدامات را انجام دادیم تا هم نشانه هایی از تمایل به صلح از خود نشان دهیم و هم اشتیاق خود را به یک صلح سریع ثابت کنیم و از این طریق دو ملت را از امواج تغییر و تحول در منطقه دور نگه داریم.» [14]
با نگاهی به گذشته می توان دریافت که منظور از صدام از "امواج تغییر" مسلماً تجاوز به کویت بوده است. نامه ای که حاوی این عبارت بود به احتمال قریب به یقین از پیش تهیه شده و در روزی که نیروهای عراق پیروزمندانه وارد خاک کویت شدند امضا شده بود. به علاوه، وی در خصوص موضوع کویت می گوید: « اکنون نشانه های بحران در منطقه آشکار شده و احتمالاً آنهایی که صبر و شکیبایی کافی ندارند ممکن است به این مناقشه کشیده شوند.» [15]
صدام آشکارا بحران کویت را " موضوع داخلی اعراب" می خواند و معتقد بود ایرن باید خود را از آن کنار بکشد. [16] همچنین، وی با اشاره به ریاکاری کشورهای غربی می خواست کاملاً مطمئن شود که ایران دست کم موضع بی طرفی اتخاذ خواهد کرد. [17] صدام تلویحاً به ایران هشدار می داد و معتقد بود ایرن نمی تواند حقوق خود را تضمین یا تقاضاهای مشروع خود را محقق کند. [18] عراق هیچ علاقه ای به صلح واقعی نداشت، بلکه تنها می خواست از جانب ایران آسوده خاطر باشد. رهبران عراق برای اینکه با فراغ بال در جبهه ی کویت بجنگند هیچ هزینه ای را سنگین نمی دانستند. در عین حال، عراقی ها می کوشیدند تا این فراغ بال را بدون اجرای تقاضاهای ایران محقق کنند.
چرا حسن نیت صدام با تردید مواجه شد؟
دلیل اصلی مناقشه ی دو کشور نارضایتی صدام از قرارداد 1975 بود که وی آشکارا نامعتبر بودن آن را اعلام کرده بود. عراق در بسیاری از مذاکرات صلح از عبارت "دفن قرارداد 1975" استفاده می کرد، یعنی اصلاً این قرارداد را به رسمیت نشناخته و خواستار ایجاد مبنای جدیدی برای آغاز روابط آتی خود با ایران بود. ایران نیز همچنان بر اعتبار قرارداد در خصوص مرزهای زمینی و امور مربوط به کشتی رانی و دریانوردی در آبراه شط العرب [اروند رود] اصرار داشت. رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران نیز در این باره گفت: « نظر صریح ما این است که قرارداد 1975 باید اساس مذاکرات باشد.» مطمئناً منظور این بود که با وجود چنین سند حقوقی معتبری که ناظر بر روابط دو کشور است نیاز به قرارداد جدید نیست. [19] جالب توجه این است که صدام خود یکی از سیاستمدارانی بود که معاهده ی الجزایر و سپس قرارداد 1975 را امضا کرده بود. رئیس جمهور ایران با اشاره به این نکته در نامه ی خود به صدام نوشت: « زمانی که شما به قرارداد قبلی- که به امضای خودتان است- احترام نمی گذارید، مگر می توان به آنچه اکنون می گویید اطمینان کرد.» [20] با بهبود روابط دو کشور به ویژه پس از تجاوز صدام به کویت و افزایش فشارهای بین المللی بر او، شک و تردید ایران هر چه بیشتر به یقین تبدیل شد. تحلیل محتوای نامه های صدام در خصوص قرارداد 1975، این موضوع را روشن تر می کند.
ادعا در خصوص شط العرب [اروند رود]
از زمانی که صدام اسناد قرارداد 1975 را در تلویزیون (پیش از تجاوز به ایران) پاره کرد تا زمانی که- با لحنی مبهم و دو پهلو- بار دیگر اعتبار این قرارداد را در نامه ی 14 آگوست 1990 (23 مرداد 1369) تأیید کرد، هیچ تغییر جدی در موضع او در خصوص شط العرب [اروند رود] ملاحظه نشد. چنین برداشتی شاید بدبینانه باشد، اما بررسی دقیق نامه های صدام به روشنی مقاصد او را آشکار می کند. نامه ی 30 جولای 1990 (8 مرداد 1369) صدام نیز شاهد مهم این ادعاست. این نامه که بسیار ماهرانه نوشته شده و چندین موضوع مهم را به دلایل حقوقی خاص، تعمداً پوشش داده بود، امضا نداشت و حتی روی سربرگ رسمی ریاست جمهوری [عراق] نیز تایپ نشده بود. در نامه هیچ اشاره ی مستقیمی به قرارداد 1975 نشده و تنها به جمله ی مبهم "بخش های خاصی از قراردادهای قبلی منعقد شده بین دو کشور "اکتفا شده بود. [21] در این نامه بخش مهمی درباره ی حاکمیت بر شط العرب [اروند رود] وجود داشت. صدام آشکارا چارچوب خاص خود را در خصوص این آبراه ذکر کرد و نوشت:
مذاکره در مورد مسئله شط العرب [اروند رود] باید بر اساس سه گزینه باشد: 1. حاکمیت بر همه ی رودخانه به عراق داده شود، زیرا این حق مشروع و تاریخی این کشور است. 2. حق اعمال این حاکمیت در دست عراقی ها بادش و در عین حال، امور دریانوردی و ماهیگیری تابع قوانینمربوط به خط تالوگ باشد. 3. موضوع این آبراه بر اساس یک راه کار مورد توافق به حکمیت گذاشته شود. [22]
این سه گزینه کاملاً منافع توسعه طلبانه ی صدام را برآورده می کرد. دو گزینه ی اول آشکارا بر حق حاکمیت عراق بر کل رودخانه تأکید داشت و گزینه ی سوم نیز پیشنهادی بود که عملاً قرارداد 1975 را تضعیف می کرد. جالب اینکه صدام معتقد بود که دو گزینه ی آخر تأمین کننده ی نظر ایران است و این یک فریب آشکار بود. عجیب نیست که ایران نتوانست این پیشنهاد ها را بپذیرد.
اعتبار قرارداد 1975
از دید ایران، قرارداد 1975 از نظر موضوعات مرزی و سایر امور مربوط به کنترل این آبراه و ماهیگیری و دریانوردی در آن، یک قرارداد منحصر به فرد بود. درست است که صدام در نامه ی 14 آگوست 1990 (23 مرداد 1369) خود، قرارداد 1975 را به منزله ی یک مبنا بدون آنکه معنای دقیق مبنا (Basis) را مشخص کند، پذیرفت، اما ایران گفته بود تنها قرارداد 1975 باید مبنای همه ی مذاکره ها قرار گیرد، نه هیچ چیز دیگر. با وجود این، صدام به رغم اصرار مستمر ایران تعمداً این موضوع را مبهم باقی گذاشته بود. به علاوه، صدام حسین اضافه کرده بود که هرگونه مذاکره باید " براساس اصول مورد بحث در نامه ی 30 جولای 1990 (9 تیر 1369)" باشد. [23] همان گونه که پیش از این اشاره شد، نامه ی صدام حاوی سه گزینه بود که همه ی آنها حق حاکمیت عراق بر آبراه شط العرب [اروند رود] را تضمیمن می کرد. ، بند 9 این نامه نیز که عمداً با عبارت های مبهم حقوقی نوشته شده است، این نکته را تصریح می کرد که: «معاهده ی صلح آتی باید بر اساس مسائل مطروحه در معاهدات قبلی که به امضای دو طرف رسیده و همچنین مسائل جاری و دیگر موارد مرتبط با تعیین حدود مرزهای زمینی و سایر مسائل حقوقی باشد.» [24] بنابراین، صدام با سخنانی مبهم و دوپهلو که همه ی قراردادهای گذشته از جمله قرارداد 1975 را تضعیف می کرد، راه را برای بررسی این موضوع در مذاکرات صلح آینده باز گذاشته بود.
با مرور اجمالی این سخنان می توان نتیجه گرفت که صدام موضوع ایران را پذیرفته و خود را به اجرای مفاد قرارداد 1975 متعهد کرده بود. البته این پذیرش نه چندان جدی او تحت تأثیر موقعیت داخلی و بین المللی بود. در گزارش دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت با صراحت گفته شده بود که حمله عراق به ایران در سپتامبر 1980 (شهریور 1359)، از نظر قوانین بین المللی و اصول اخلاقی توجیه پذیر نبوده و مسئولیت این جنگ به عهده ی عراق است. زمانی که صدام لحن خود را تغییر داد، نیروهایش را در 17 آگوست 1990 (26 مرداد 1369)، از خاک ایران بیرون کشید و مبادله ی اسیران جنگی را آغاز کرد، این باور در افکار عمومی شکل گرفت که وی صادقانه از مقررات بین المللی پیروی کرده است. حتی ایرانی هایی که فکر می کردند صدام قرارداد را پذیرفته است، آن را پیروزی دیپلماتیک به حساب می آوردند. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران نیز [خطاب به صدام] نوشت: « پذیرش مجدد قرارداد 1975 از سوی شما، راه را برای اجرای قطعنامه و حل مشکلاتمان در چارچوب قطعنامه ی 598 هموار می سازد.» [25]
وقایع بعدی، مقاصد واقعی صدام را آشکار کرد. او امیدوار بود به همراه ایران یک جناح ضدغرب تشکیل دهد، اما ایران می دانست که باید از تحریم های شورای امنیت پیروی کند. به علاوه، ایران با اعلام بی طرفی، حساب برقراری صلح در جنگ ایران و عراق را رویدادهای کویت جدا کرد. دلیل اصلی اقدامات ایران این بود که نشست های مقامات بلندپایه ی ایران و عراق هیچ نتیجه ای به بار نیاورده بود. هنگامی که نیروهای ائتلاف، ارتش صدام را شکست دادند، عراق به یک کشور کوچک تحت قیمومیت تنزل یافت و زمانی که مقاصد واقعی صدام از نامه نگاری هایش آشکار شد، عراق دیگر انگیزه یا صلاحیت حقوقی لازم را برای امضای یک پیمان صلح نداشت. بنابراین، بسیاری از مشکلات حل نشده ی ایران و عراق در گرو روابط دو کشور باقی ماند. تنها یک صلح جامع می توانست این مشکلات را حل کند که صدام نه برای آن آماده بود و نه توان اجرای آن را داشت.
پی نوشت ها :
1- دکترای حقوق و روابط بین الملل از دانشکده ی حقوق و دیپلماسی فلچر (Fletcher) و از اساتید حقوق و روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی تهران است. وی نوشته های بسیاری در زمینه ی روابط بین الملل و موضوعات جاری سیاست بین الملل دارد. سیاست سنجی عنوان یکی از کتاب های اوست (تهران، انتشارات IPIS، سال 1374).
2- عراقی ها توافقنامه صلح با ایران را در آگوست 1990 (مرداد 1369) به امضا رساندند. در آن موقعیت آنان تلاش داشتند تا سیاست موازنه با ایران را پیگیری نموده و از سوی دیگر، با حکومت های محافظه کار عرب درگیر شوند. به همین دلیل، نیروهای عراقی در 17 آگوست 1990 (26 مرداد 1369) از ایران خارج شده و به این ترتیب، امکان مبادله ی اسیران جنگی فراهم شد.
3- UN Iran-Iraq Military Observer Group.
منابع:
1. On those resolutions, see chapter 6.
2. During eight years of war, diplomatic relations were severed.
3. For the text of the report, see R.K. Ramazani, ,,Who Started the Iran-Iraq War? A Commentary, ,, Virginia Joumal of International Law 33 (1992): 87-89, and its Persian translation in Ettela'at Siyasi va Eqtesadi 49-50 (Mehr/Aban 1370 [Sptember-October 1992]): 27-52.
4. گزارش نهایی دبیرکل سازمان ملل خسارت های مستقیم ایران را 97/2 میلیارد دلار و خسارت های غیر مستقیم این کشور را 535 و 34 میلیارد ریال تخمین می زند؛ اما ایران خسارت های خود را بالغ بر هزار میلیارد دلار می داند.
5. For the text of the speech, see file 598/1936, 2 Ordibehesht 1369/5 May 1990, Political Secretariat of the Imposed War, Ministry of Foreign Affairs, Islamic republic of Iran.
6. چند هفته پس از این سخنرانی، بسیاری از سیاستمداران عرب به بغداد رفتند تا نگرانی خود را در مورد اعدام بازفت و استفاده ی عراق از سلاح های شیمیایی در حلبچه و علیه سربازان ایرانی ابراز کنند.
7. این حقیقت که طارق عزیز زمانی که صورت جلسه ی دبیرکل سازمان ملل به بحث گذاشته شده بود، در جلسه ی ویژه ی مجمع عمومی این سازمان شرکت نکرد، خود دلیل خوبی بر این ادعاست.
8. اگر شورای امنیت از عراق خواسته بود قطعنامه را اجرا کند، می توانست اقداماتی جدی مانند آنچه در بحران کویت انجام داد، اتخاذ کند.
9. همان گونه که جهان مشاهد کرد، صدام پس از شکست خود دستور داد چاه های نفت منطقه سوزانده شوند.
10. See Matn-e nameha-ye mobadeleh shodeh beyn-e ro'asa-ye jomhuri-ye eslami-ye Iran va Iraq (Text of letters between the presidents of the Islamic Republic of Iran and Iraq) (Tehran: Dafter-e Motale'at-e Siyasi va Beynolmelali, 1370/1991), 22.
11. See leter dated 19 May 1991, ibid., 39.
12. for example, note the second letter of President Rafsanjani to Saddan in which he explicitly doubts Saddam's intention.See ibid.
13. ibid.,43.
14. ibid.,133.
15. ibid.,135.
16. ibid.,137.
17. ibid.,143.
18. ibid.,145.
19. برخی ممکن است معتقد باشند که این ادعا که قرارداد 1975 می تواند مبنای هر مذاکره ای باشد، آن را در وضعیت دیگری قرار می دهد، وی نظرایرانیان کاملاً برعکس است: زمانی که دبیر کل سازمان ملل در اولین دور مذاکرات صلح در نیویورک پیشنهاد مشابهی را عنوان کرد، هیئت ایرانی تأکید کرد که در قرراداد باید نظریه ای دائمی و کلی برای موضوع شط العرب [اروند رود] مطرح شود. مراجعه شود به:
A. A. Kazemi, ,,Mafhum-e atash-bas, tark-e mokhasemeh va motarekeh-ye jang az did-e hoquq-e beynolmelal.. (Concepts of cease-fire, suspension of hostility, and ending of the war according to international law), majale-ye Hoquqi 11 (1368/1990): 149-50.
20. ibid.
21. ibid.,108.
22. ibid.,102.
23. ibid.,151.
24. ibid.,109.
25. ibid.,156.
26.For a discussion of these issues, see Ali Asghar Kazemi, ,,The Legal Issues Pending the Present Iran-Iraq Relations, ,,Iranian Journal of International Affatrs 5 (Autumn/ Winter 1993)..