Saturday, December 12, 2015

Table of Contents

____________________________
Most Recent Posts
By subjects and Dates
__________
Most Recent Posts: English & French


* * *
* * *
* * *


Medical Practice Management Software
Medical Practice Management Software

Thursday, April 17, 2014

صلح فریبکارانه؛ مکاتبات ایران و عراق



Bottom of Form
بازدید : 450 بار
يکشنبه، 19 آذر 1391
صلح فریبکارانه؛ مکاتبات ایران و عراق
منبع: رجایی، فرهنگ؛ (1389)، بررسی جنگ ایران و عراق، دیدگاه اساتید دانشگاه های ایران، مرضیه روشن علی، تهران: مرز و بوم، چاپ دوم1390
 این اثر ترجمه ایست از کتاب زیر :

University Press of Florida: Iranian Perspectives on the Iran-Iraq War

Peace through Deception: The Iran-Iraq Correspondence, by Ali Asghar Kazemi Part III:
Edited by Farhang Rajaee
                                 

نویسنده: علی اصغر کاظمی
1


 
در آگوست 1988 (مرداد 1367)، آتش بس به درگیری های خصمانه ی ایران و عراق خاتمه داد. از آن زمان به بعد منطقه ی خلیج فارس شاهد تغییرات بسیاری بوده است که جنگ نیروهای ائتلاف به رهبری سازمان ملل علیه عراق از آن جمله است؛ جنگی که در مخالفت با اقدام صدام مبنی بر ضمیمه کردن کشور کویت به خاک عراق در 2 آگوست 1990 (11 مرداد 1369)، انجام شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد- که موازنه ی قدرت در منطقه را بر هم زد- بحران ناشی از تجاوز عراق به کویت از جمله وقایعی بود که تأثیرات مهمی بر آرایش و ترکیب منطقه برجای گذاشت.
بحران کویت تأثیرات سیاسی و حقوقی بسیار مهمی در جریان صلح ایران و عراق داشت. این جنگ دنیا را متقاعد کرد تا حکومت عراق را متجاوز اعلام کند. دبیر کل سازمان ملل نیز مجبور شد عراق را آغازگر جنگ با ایران (در 22 سپتامبر 31/1980 شهریور 1359) بنامد. جنگ ائتلاف تحت رهبری سازمان ملل علیه عراق سبب شد تا عراق به سرعت توافقنامه ی صلح با ایران را امضا کند. (2)
در این فصل به این موضوع می پردازیم که تلاش صدام برای بهبود روابط با ایران صرفاً یک تاکتیک فریبکارانه بود. صدام فرایند صلح کوتاه مدت و نیز مذاکره ی مستقیم با رهبران ایران را انتخاب کرد تا به هدف برسد: اول، قطعنامه ی 598 را بی اهمیت جلوه دهد و نقش میانجیگرانه ی دبیر کل سازمان ملل را تضعیف کند. امور حقوقی را از طریق مذاکرات به مصالحه ای سیاسی تبدیل کند و از اهمیت آنها بکاهد. بحران کویت نه تنها این راهبرد صدام را ناکام کرد، بلکه دبیر کل سازمان ملل نیز در تلاش برای اجرای قطعنامه ی 598 مصمم تر شد. با وجود این بسیاری از موضوعات از جمله قرارداد نهایی صلح، توسعه ی روابط ایران و عراق و ادعاهای مرزی در خصوص قرارداد 1975، همچنان حل نشده باقی ماند.
برای اثبات این نظریه به بررسی نامه هایی می پردازیم که میان رؤسای جمهور ایران و عراق تبادل شده است تا به دو پرسش پاسخ دهیم: هدف صدام از شروع نامه نگاری چه بود؟ دو کشور در آینده چه سودی از برقرای روابط با یکدیگر می بردند؟
از پذیرش قطعنامه ی 598 تا شروع بحران کویت
پس از پذیرش قطعنامه ی 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران در آگوست 1988 (مرداد 1367)، جنگ هشت ساله ی ایران و عراق وارد مرحله ی جدیدی شد. از این زمان، "ترک مخاصمه ی فعال" و به عبارت دیگر "آتش بس موقت" که می توانست به صلح دائم بینجامد بین دو کشور حاکم شد. اجرای قطعنامه ی 598- که توازن دقیق حقوقی و سیاسی ایجاد می کرد- سبب شد تا طرف های درگیر مرحله به مرحله به صلحی نزدیک شوند که برایش احترام قائل بودند. این اقدام، استقرار گروه نظامی ناظر سازمان ملل بر جنگ ایران و عراق (یونیماگ) (3) برای تثبیت و حفظ آتش بس، عقب نشینی نیروهای دو کشور به مرزهای شناخته شده ی بین المللی، تبادل اسیران جنگی، بررسی تعیین طرف آغازگر جنگ و اجرای سایر بندهای این قطعنامه را در پی داشت. همه ی این مراحل با میانجیگری دبیر کل سازمان ملل انجام شد.
مذاکراتی که در سال 1988، از طریق سازمان ملل عملاً به بن بست رسیده بود، با نامه نگاری بین رؤسای جمهور ایران و عراق احیا شد. می توان نتیجه گرفت حکومت عراق تصمیم گرفته بود به طور مستقیم با مقامات ایران مکاتبه کند تا بتواند خود را برای حمله به کویت آماده نماید. عراق با تمرکز بر موضوعاتی که بیش تر با موضع مقامات ایرانی سازگار بود، بن بست موجود را شکست و با تحریک احساسات سیاسی، جریان صلح را به مجراهای دوجانبه سوق داد و از این طریق توانست نقش سازمان ملل و دبیر کل این سازمان را تضعیف کند.
ایران که همیشه به قصد و نیت های عراق مشکوک بود، اشتیاق چندانی به پیشنهاد عراق از خود نشان نداد، اما زمانی که عراق تعهد جدی خود را در خصوص قرارداد 1975 اعلام کرد و نیروهایش را از خاک ایران خارج کرد، تهران نیز موضوع مذاکرات را جدی گرفت و مرحله ی جدید و حساس روابط دو کشور آغاز شد. اما درست زمانی که صدام هیئت حسن نیت را به تهران اعزام می کرد، جهان با شوک ناشی از تجاوز دیگر عراق و این بار به کویت مواجه شد. شورای امنیت با اشغال کویت به شدت برخورد کرد و بر اساس بندهای 41 و 42منشور سازمان ملل که توسل به زور علیه کشور متجاوز را مجاز می شمرد، قطعنامه های متعددی صادر کرد. [1] ایران در جنگ ائتلاف علیه عراق اعلام بی طرفی کرد و با این کار خود را در موقعیت سیاسی و حقوقی حساسی قرار داد. این کشور در اقدامی بسیار ظریف و دشوار، ادامه ی روند صلح را برای آغاز جنگی جدید به رهبری سازمان ملل ترجیح داد. ایران از یک سو به منزله ی یکی از اعضای سازمان ملل باید از قطعنامه ی شورای امنیت پیروی می کرد و از سوی دیگر نمی توانست مذاکرات صلح را به خطر اندازد. در حالی که مذاکرات صلح با عراق و از سرگیری روابط دیپلماتیک را با این کشور ادامه داشت، برخی تحولات ناشی از بحران کویت سبب می شد مشکلات ایران نیز تشدید شود. [2] نخست اینکه، چندین فروند از هواپیماهای نظامی و غیرنظامی عراق در خاک ایران فرود آمدند که تعداد دقیق آنها هنوز هم از جمله موضوعات بحث برانگیز میان دو کشور است. دیگر آنکه، خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل، پس از بررسی جداگانه ی موضوع، براساس بند 6 قطعنامه ی 598، در گزارشی عراق را مسئول شروع جنگ ایران و عراق اعلام کرد. [3] این امر مسئولیت های بین المللی عراق را آشکار کرد. برای مثال، سازمان ملل در سال 1991، هیئتی را به دو کشور عراق و ایران اعزام کرد تا خسارت های جنگ را برآورد کند و به دبیر کل گزارش دهد. [4] عراق به این گزارش اعتراض کرد و مذاکرات با بن بست مواجه شد. البته، وقایعی که این بن بست را در پی داشت، بسیار فراتر از دشمنی صرف میان ایران و عراق بود. بنابراین، تلاش صدام برای شکست بن بست تنها می توانست یک فریب باشد که با استفاده از آن می خواست تجاوز دیگری را انجام دهد.
ارتباط مستقیم
موقعیت عراق قبل از گفت و گوهای مستقیم
در آوریل 1990 (فروردین 1369)، صدام در سخنرانی برای فرماندهان نظامی اش ضمن ارائه ی تصویری کلی از جایگاه عراق در منطقه و جهان، از عقیده اش مبنی بر همدستی قدرت های بین المللی علیه ملت عرب سخن گفت. سخرانی صدام که با جنگ رسانه ای غرب مبنی بر دستیابی عراق به سلاح های کشتار جمعی هم زمان شده بود، سبب افزایش نارضایتی مردم عراق را تحقق نیافتن وعده های صدام در جنگ هشت ساله با ایران شد و نگرانی کشورهای عرب همسایه ی عراق از ادعاهای صدام مبنی بر رهبری ملت عرب را تشدید کرد. صدام در سخنرانی اش ادعا کرده بود:
1. عراق متجاوز نیست، بلکه قربانی توطئه ای است که غربی ها آن را طراحی و ایران اجرا کرده است.
2. جمهوری اسلامی ایرن فریب غرب را خورده و جنگ هشت ساله را به عراق تحمیل کرده است.
3. هر دو کشور قربانی توطئه ای بین المللی شده اند؛ توطئه ای که در آن غرب با تحمیل جنگ به دو کشور و فروش تسلیحات به دو طرف، سبب طولانی شدن جنگ به مدت هشت سال شده است.
4. اکنون که عراق به قدرت و پیروزی دست یافته است، نیروهای مخالف می کوشند این "منبع نور" را به روی ملت عرب خاموش کنند. [5]
تأکید صدام بر عبارت های اسلامی، قومی و دلسوزانه در سخنرانی اش، حرکتی تاکتیکی بود تا به رغم خشونت هایش علیه ایران و مردم عراق (برای مثال، در حلبچه) باز هم بتواند حمایت و مشروعیت لازم را کسب کند. وی پیوسته از دفاع سخن می گفت و با پنهان شدن زیر لوای ملت عرب، می کوشید از موفقیت های خود سود ببرد و ادعاهای رسانه های غرب را در خصوص کشتن فرزاد بازفت خبرنگار ایرانی الاصل ساکن عراق خنثی کند. [6] در چنین اوضاعی، دبیر کل سازمان ملل نیز می کوشید راه های جدیدی را برای اجرای طرح هشت ماده ای در جهت اجرای قطعنامه ی 598 در پیش گیرد و عراق نیز نمی خواست در جنگ سیاسی و رسانه ای غربی گرفتار شود. [7]
اقدامات صدام در چارچوب رویکرد عمومی عراقی ها یعنی مبنی بر " مذاکره تنها در بهترین اوضاع" انجام می شد. عراق پس از مواجهه ی مستقیم با جنگی رسانه ای ، دیگر حاضر نبود به مذاکره های دیپلماتیک ادامه دهد و ترجیح می داد منتظر بماند تا موج رسانه ای فروکش کند. [8] به نظر می رسد علاوه بر سخنرانی صدام، برخی نکات دیگر نیز به روشنی این نگرش را نشان می دهد؛ نکاتی که بخشی از راهبردی دیگر بود و بازنگری آنها می تواند مقاصد واقعی صدام را روشن کند:
1. کشور کوچک 17 میلیونی عراق به اندازه ی آلمان زمان هیتلر بود.
2. صدام با اعطای مدال ها و نشان های افتخار به افسرانش می کوشید احساس آنها را در خصوص جاه طلبی های ارضی اش تحریک کند.
3. وی از چاه های نفتی بدون محافظ خلیج فارس و منابع سرشار آنها نام می برد. [9]
4. وی ادعا می کرد که غرب همیشه درصدد بوده است عراق را تحت سلطه ی خود در آورد و در صورت، امکان حکومت بعث را نابود کند.
5. وی اعلام کرد که ایران دیگر جرئت جنگیدن با عراق را ندارد.
6. وی می گفت عراق تنها کشور منطقه است که می تواند در مقابل اسرائیل ایستادگی کند.
حوادثی که پس از این سخنرانی روی داد، مسلماً حرکات و مواضع اعلام شده ی صدام را تأیید می کرد. نامه هایی که صدام برای اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، فرستاد نیز ادامه ی همین جریان بود.
هدف عراق از مذاکره ی مستقیم با ایران
عراق پیش از تجاوز به کویت از واکنش و راهبرد صلح ایران مطمئن نبود. صدام در اولین نامه اش به رئیس جمهور ایران در 21 اوریل 1990 (اردیبهشت 1369)، نوشت: « در میان شک و تردیدهایی که بر روابط ما اثر می گذارد، نیروهایی وجود دارند که فعالاهنه درصدد هستند دشمنی و بی اعتمادی میان دو کشور را افزایش داده و شاید به فتنه گری های خود ادامه دهند تا ما را از روند صلح دور کنند.» [10] وی پیشنهاد کرد که رهبران دو کشور برای قطع دست فرصت طلبان به طور مستقیم با یکدیگر مذاکره کنند. صدام با استفاده از این ضرب المثل که "در کار خیر، حاجت به هیچ استخاره نیست" پیشنهاد کرد در روز عید فطر، یعنی یک هفته پس از ارسال نامه اش، نشستی در شهر مقدس مکه انجام شود.
هاشمی رفنسجانی رئیس جمهور وقت ایران، در پاسخ به اولین نامه ی صدام ضمن ابراز ناراحتی از وقایع پیش آمده، ناخشنودی خود را از وضعیت "نه جنگ، نه صلح" اعلام کرد. وی معتقد بود که شروع دوباره ی جنگ تنها به نفع قدرت های بین المللی است. بنابراین، خواستار صلحی پایدار در چارچوب قطعنامه ی 598 شد. براساس نظر مقامات ایرانی، قطعنامه، چارچوب مناسبی برای رفع اختلافات دو کشور محسوب می شد.
صدام در نامه ی دومش که در 19 می 1990 (29 اردیبهشت 1369) و در پاسخ به نامه ی رفسنجانی ارسال شد، خوشحال بود که روابط مستقیم جای مذاکرات مستقیم را گرفته است. تاریخ نامه نشان می دهد که وی ضمن انجام دادن مذاکرات صلح با ایران، در حال آماده شدن برای جنگ با کویت بوده است. مسلماً او به آنچه می نوشت اعتقاد نداشت و تنها اقدامی تاکتیکی بود. هنگامی که او نوشت: « ما صلح را تنها به خاطر جایگاه رفیع آن در وجدانمان و به خاطر ایمان راسخمان دنبال می کنیم »، در واقع می خواست پیش از حمله به کویت از جناح شرقی خود مطمئن شود. [11] صدام در نامه هایش از عبارات زیبایی نظیر " استقرار صلحی جامع و پایدار"، "تحقق عدالت"، "مبارزه با صهیونیسم"، "آزادی اماکن مقدس مسلمانان"، "مقابله با توطئه های جهانی" و "تقویت یکپارچگی امت اسلامی" استفاده می کرد تا از منافع ملی و آرمان های انقلابی ایران سوء استفاده کند. مطمئناً یکی از اهداف صدام آن بود که توجه مقامات ایران را از بند 6 قطعنامه ی 598 دور کند. در حقیقت، صدام در موقعیت های دیگر نیز بی درنگ چنین مواضعی را اتخاذ می کرد.
آنچه صدام توانست پیش بینی کند و در طول این دوره نیز از درک آن عاجز ماند، این بود که ایران از همان ابتدا به مقاصد او مشکوک بوده است. وی تحت تأثیر جاه طلبی های توسعه طلبانه اش هنگامی که با شک و تردید آشکار ایران مواجه شد، با لحن گله مند، [12] اما دوستانه اعلام کرد: « ما باید راه جدیدی برای ارتباط فی مابین جست و جو کنیم؛ راهی غیر از آنچه در طول جنگ برگزیدیم.» وی ادامه داد: « با استفاده از عبارات می توانیم درها را برای یک راه جدید و راهی به سوی صلح بگشاییم.» [13] صدام که اصرار داشت هر چه سریع تر از صلح با ایران مطمئن شود، در نامه ی 3 آگوست 1990 (12 مرداد 1369)، نوشت: « ما همه ی این اقدامات را انجام دادیم تا هم نشانه هایی از تمایل به صلح از خود نشان دهیم و هم اشتیاق خود را به یک صلح سریع ثابت کنیم و از این طریق دو ملت را از امواج تغییر و تحول در منطقه دور نگه داریم.» [14]
با نگاهی به گذشته می توان دریافت که منظور از صدام از "امواج تغییر" مسلماً تجاوز به کویت بوده است. نامه ای که حاوی این عبارت بود به احتمال قریب به یقین از پیش تهیه شده و در روزی که نیروهای عراق پیروزمندانه وارد خاک کویت شدند امضا شده بود. به علاوه، وی در خصوص موضوع کویت می گوید: « اکنون نشانه های بحران در منطقه آشکار شده و احتمالاً آنهایی که صبر و شکیبایی کافی ندارند ممکن است به این مناقشه کشیده شوند.» [15]
صدام آشکارا بحران کویت را " موضوع داخلی اعراب" می خواند و معتقد بود ایرن باید خود را از آن کنار بکشد. [16] همچنین، وی با اشاره به ریاکاری کشورهای غربی می خواست کاملاً مطمئن شود که ایران دست کم موضع بی طرفی اتخاذ خواهد کرد. [17] صدام تلویحاً به ایران هشدار می داد و معتقد بود ایرن نمی تواند حقوق خود را تضمین یا تقاضاهای مشروع خود را محقق کند. [18] عراق هیچ علاقه ای به صلح واقعی نداشت، بلکه تنها می خواست از جانب ایران آسوده خاطر باشد. رهبران عراق برای اینکه با فراغ بال در جبهه ی کویت بجنگند هیچ هزینه ای را سنگین نمی دانستند. در عین حال، عراقی ها می کوشیدند تا این فراغ بال را بدون اجرای تقاضاهای ایران محقق کنند.
چرا حسن نیت صدام با تردید مواجه شد؟
دلیل اصلی مناقشه ی دو کشور نارضایتی صدام از قرارداد 1975 بود که وی آشکارا نامعتبر بودن آن را اعلام کرده بود. عراق در بسیاری از مذاکرات صلح از عبارت "دفن قرارداد 1975" استفاده می کرد، یعنی اصلاً این قرارداد را به رسمیت نشناخته و خواستار ایجاد مبنای جدیدی برای آغاز روابط آتی خود با ایران بود. ایران نیز همچنان بر اعتبار قرارداد در خصوص مرزهای زمینی و امور مربوط به کشتی رانی و دریانوردی در آبراه شط العرب [اروند رود] اصرار داشت. رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران نیز در این باره گفت: « نظر صریح ما این است که قرارداد 1975 باید اساس مذاکرات باشد.» مطمئناً منظور این بود که با وجود چنین سند حقوقی معتبری که ناظر بر روابط دو کشور است نیاز به قرارداد جدید نیست. [19] جالب توجه این است که صدام خود یکی از سیاستمدارانی بود که معاهده ی الجزایر و سپس قرارداد 1975 را امضا کرده بود. رئیس جمهور ایران با اشاره به این نکته در نامه ی خود به صدام نوشت: « زمانی که شما به قرارداد قبلی- که به امضای خودتان است- احترام نمی گذارید، مگر می توان به آنچه اکنون می گویید اطمینان کرد.» [20] با بهبود روابط دو کشور به ویژه پس از تجاوز صدام به کویت و افزایش فشارهای بین المللی بر او، شک و تردید ایران هر چه بیشتر به یقین تبدیل شد. تحلیل محتوای نامه های صدام در خصوص قرارداد 1975، این موضوع را روشن تر می کند.
ادعا در خصوص شط العرب [اروند رود]
از زمانی که صدام اسناد قرارداد 1975 را در تلویزیون (پیش از تجاوز به ایران) پاره کرد تا زمانی که- با لحنی مبهم و دو پهلو- بار دیگر اعتبار این قرارداد را در نامه ی 14 آگوست 1990 (23 مرداد 1369) تأیید کرد، هیچ تغییر جدی در موضع او در خصوص شط العرب [اروند رود] ملاحظه نشد. چنین برداشتی شاید بدبینانه باشد، اما بررسی دقیق نامه های صدام به روشنی مقاصد او را آشکار می کند. نامه ی 30 جولای 1990 (8 مرداد 1369) صدام نیز شاهد مهم این ادعاست. این نامه که بسیار ماهرانه نوشته شده و چندین موضوع مهم را به دلایل حقوقی خاص، تعمداً پوشش داده بود، امضا نداشت و حتی روی سربرگ رسمی ریاست جمهوری [عراق] نیز تایپ نشده بود. در نامه هیچ اشاره ی مستقیمی به قرارداد 1975 نشده و تنها به جمله ی مبهم "بخش های خاصی از قراردادهای قبلی منعقد شده بین دو کشور "اکتفا شده بود. [21] در این نامه بخش مهمی درباره ی حاکمیت بر شط العرب [اروند رود] وجود داشت. صدام آشکارا چارچوب خاص خود را در خصوص این آبراه ذکر کرد و نوشت:
مذاکره در مورد مسئله شط العرب [اروند رود] باید بر اساس سه گزینه باشد: 1. حاکمیت بر همه ی رودخانه به عراق داده شود، زیرا این حق مشروع و تاریخی این کشور است. 2. حق اعمال این حاکمیت در دست عراقی ها بادش و در عین حال، امور دریانوردی و ماهیگیری تابع قوانینمربوط به خط تالوگ باشد. 3. موضوع این آبراه بر اساس یک راه کار مورد توافق به حکمیت گذاشته شود. [22]
این سه گزینه کاملاً منافع توسعه طلبانه ی صدام را برآورده می کرد. دو گزینه ی اول آشکارا بر حق حاکمیت عراق بر کل رودخانه تأکید داشت و گزینه ی سوم نیز پیشنهادی بود که عملاً قرارداد 1975 را تضعیف می کرد. جالب اینکه صدام معتقد بود که دو گزینه ی آخر تأمین کننده ی نظر ایران است و این یک فریب آشکار بود. عجیب نیست که ایران نتوانست این پیشنهاد ها را بپذیرد.
اعتبار قرارداد 1975
از دید ایران، قرارداد 1975 از نظر موضوعات مرزی و سایر امور مربوط به کنترل این آبراه و ماهیگیری و دریانوردی در آن، یک قرارداد منحصر به فرد بود. درست است که صدام در نامه ی 14 آگوست 1990 (23 مرداد 1369) خود، قرارداد 1975 را به منزله ی یک مبنا بدون آنکه معنای دقیق مبنا (Basis) را مشخص کند، پذیرفت، اما ایران گفته بود تنها قرارداد 1975 باید مبنای همه ی مذاکره ها قرار گیرد، نه هیچ چیز دیگر. با وجود این، صدام به رغم اصرار مستمر ایران تعمداً این موضوع را مبهم باقی گذاشته بود. به علاوه، صدام حسین اضافه کرده بود که هرگونه مذاکره باید " براساس اصول مورد بحث در نامه ی 30 جولای 1990 (9 تیر 1369)" باشد. [23] همان گونه که پیش از این اشاره شد، نامه ی صدام حاوی سه گزینه بود که همه ی آنها حق حاکمیت عراق بر آبراه شط العرب [اروند رود] را تضمیمن می کرد. ، بند 9 این نامه نیز که عمداً با عبارت های مبهم حقوقی نوشته شده است، این نکته را تصریح می کرد که: «معاهده ی صلح آتی باید بر اساس مسائل مطروحه در معاهدات قبلی که به امضای دو طرف رسیده و همچنین مسائل جاری و دیگر موارد مرتبط با تعیین حدود مرزهای زمینی و سایر مسائل حقوقی باشد.» [24] بنابراین، صدام با سخنانی مبهم و دوپهلو که همه ی قراردادهای گذشته از جمله قرارداد 1975 را تضعیف می کرد، راه را برای بررسی این موضوع در مذاکرات صلح آینده باز گذاشته بود.
با مرور اجمالی این سخنان می توان نتیجه گرفت که صدام موضوع ایران را پذیرفته و خود را به اجرای مفاد قرارداد 1975 متعهد کرده بود. البته این پذیرش نه چندان جدی او تحت تأثیر موقعیت داخلی و بین المللی بود. در گزارش دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت با صراحت گفته شده بود که حمله عراق به ایران در سپتامبر 1980 (شهریور 1359)، از نظر قوانین بین المللی و اصول اخلاقی توجیه پذیر نبوده و مسئولیت این جنگ به عهده ی عراق است. زمانی که صدام لحن خود را تغییر داد، نیروهایش را در 17 آگوست 1990 (26 مرداد 1369)، از خاک ایران بیرون کشید و مبادله ی اسیران جنگی را آغاز کرد، این باور در افکار عمومی شکل گرفت که وی صادقانه از مقررات بین المللی پیروی کرده است. حتی ایرانی هایی که فکر می کردند صدام قرارداد را پذیرفته است، آن را پیروزی دیپلماتیک به حساب می آوردند. هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران نیز [خطاب به صدام] نوشت: « پذیرش مجدد قرارداد 1975 از سوی شما، راه را برای اجرای قطعنامه و حل مشکلاتمان در چارچوب قطعنامه ی 598 هموار می سازد.» [25]
وقایع بعدی، مقاصد واقعی صدام را آشکار کرد. او امیدوار بود به همراه ایران یک جناح ضدغرب تشکیل دهد، اما ایران می دانست که باید از تحریم های شورای امنیت پیروی کند. به علاوه، ایران با اعلام بی طرفی، حساب برقراری صلح در جنگ ایران و عراق را رویدادهای کویت جدا کرد. دلیل اصلی اقدامات ایران این بود که نشست های مقامات بلندپایه ی ایران و عراق هیچ نتیجه ای به بار نیاورده بود. هنگامی که نیروهای ائتلاف، ارتش صدام را شکست دادند، عراق به یک کشور کوچک تحت قیمومیت تنزل یافت و زمانی که مقاصد واقعی صدام از نامه نگاری هایش آشکار شد، عراق دیگر انگیزه یا صلاحیت حقوقی لازم را برای امضای یک پیمان صلح نداشت. بنابراین، بسیاری از مشکلات حل نشده ی ایران و عراق در گرو روابط دو کشور باقی ماند. تنها یک صلح جامع می توانست این مشکلات را حل کند که صدام نه برای آن آماده بود و نه توان اجرای آن را داشت.
پی نوشت ها :
1- دکترای حقوق و روابط بین الملل از دانشکده ی حقوق و دیپلماسی فلچر (Fletcher) و از اساتید حقوق و روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی تهران است. وی نوشته های بسیاری در زمینه ی روابط بین الملل و موضوعات جاری سیاست بین الملل دارد. سیاست سنجی عنوان یکی از کتاب های اوست (تهران، انتشارات IPIS، سال 1374).
2- عراقی ها توافقنامه صلح با ایران را در آگوست 1990 (مرداد 1369) به امضا رساندند. در آن موقعیت آنان تلاش داشتند تا سیاست موازنه با ایران را پیگیری نموده و از سوی دیگر، با حکومت های محافظه کار عرب درگیر شوند. به همین دلیل، نیروهای عراقی در 17 آگوست 1990 (26 مرداد 1369) از ایران خارج شده و به این ترتیب، امکان مبادله ی اسیران جنگی فراهم شد.
3- UN Iran-Iraq Military Observer Group.
منابع:
1. On those resolutions, see chapter 6.
2. During eight years of war, diplomatic relations were severed.
3. For the text of the report, see R.K. Ramazani, ,,Who Started the Iran-Iraq War? A Commentary, ,, Virginia Joumal of International Law 33 (1992): 87-89, and its Persian translation in Ettela'at Siyasi va Eqtesadi 49-50 (Mehr/Aban 1370 [Sptember-October 1992]): 27-52.
4. گزارش نهایی دبیرکل سازمان ملل خسارت های مستقیم ایران را 97/2 میلیارد دلار و خسارت های غیر مستقیم این کشور را 535 و 34 میلیارد ریال تخمین می زند؛ اما ایران خسارت های خود را بالغ بر هزار میلیارد دلار می داند.
5. For the text of the speech, see file 598/1936, 2 Ordibehesht 1369/5 May 1990, Political Secretariat of the Imposed War, Ministry of Foreign Affairs, Islamic republic of Iran.
6. چند هفته پس از این سخنرانی، بسیاری از سیاستمداران عرب به بغداد رفتند تا نگرانی خود را در مورد اعدام بازفت و استفاده ی عراق از سلاح های شیمیایی در حلبچه و علیه سربازان ایرانی ابراز کنند.
7. این حقیقت که طارق عزیز زمانی که صورت جلسه ی دبیرکل سازمان ملل به بحث گذاشته شده بود، در جلسه ی ویژه ی مجمع عمومی این سازمان شرکت نکرد، خود دلیل خوبی بر این ادعاست.
8. اگر شورای امنیت از عراق خواسته بود قطعنامه را اجرا کند، می توانست اقداماتی جدی مانند آنچه در بحران کویت انجام داد، اتخاذ کند.
9. همان گونه که جهان مشاهد کرد، صدام پس از شکست خود دستور داد چاه های نفت منطقه سوزانده شوند.
10. See Matn-e nameha-ye mobadeleh shodeh beyn-e ro'asa-ye jomhuri-ye eslami-ye Iran va Iraq (Text of letters between the presidents of the Islamic Republic of Iran and Iraq) (Tehran: Dafter-e Motale'at-e Siyasi va Beynolmelali, 1370/1991), 22.
11. See leter dated 19 May 1991, ibid., 39.
12. for example, note the second letter of President Rafsanjani to Saddan in which he explicitly doubts Saddam's intention.See ibid.
13. ibid.,43.
14. ibid.,133.
15. ibid.,135.
16. ibid.,137.
17. ibid.,143.
18. ibid.,145.
19. برخی ممکن است معتقد باشند که این ادعا که قرارداد 1975 می تواند مبنای هر مذاکره ای باشد، آن را در وضعیت دیگری قرار می دهد، وی نظرایرانیان کاملاً برعکس است: زمانی که دبیر کل سازمان ملل در اولین دور مذاکرات صلح در نیویورک پیشنهاد مشابهی را عنوان کرد، هیئت ایرانی تأکید کرد که در قرراداد باید نظریه ای دائمی و کلی برای موضوع شط العرب [اروند رود] مطرح شود. مراجعه شود به:
A. A. Kazemi, ,,Mafhum-e atash-bas, tark-e mokhasemeh va motarekeh-ye jang az did-e hoquq-e beynolmelal.. (Concepts of cease-fire, suspension of hostility, and ending of the war according to international law), majale-ye Hoquqi 11 (1368/1990): 149-50.
20. ibid.
21. ibid.,108.
22. ibid.,102.
23. ibid.,151.
24. ibid.,109.
25. ibid.,156.
26.For a discussion of these issues, see Ali Asghar Kazemi, ,,The Legal Issues Pending the Present Iran-Iraq Relations, ,,Iranian Journal of International Affatrs 5 (Autumn/ Winter 1993)..

 

Monday, January 24, 2005

Journal of Law and Politics

Law and Politics
Graduate School of Law and Political Science
Science and Research Campus
Pubisher
: Islamic Azad University (IAU)
Managing Director: Ali-Asghar Kazemi
Editor-in-Chief: Kayhan Barzegar
Assistant Editor: Alireza Moosavizadeh
Editorial Board:
Legal: Mohammad -Ali Ardebili, Goodarz Eftekhar Jahromi,
Nejad-Ali Almasi, Ebrahim Beigzadeh, Amir-Hossien Fakhari
Political-International: Hamid Ahmadi, Mohammad Amjad,
Alireza Azghandi, Homayoon Elahi, Abdol-Ali Ghavam
Address: Graduate School of Law and Political Science, Science and Research Campus, Poonak, Ashrafi Esfahani Blvd., Hesarak, Tehran, Iran.
Tel: +98(21) 480-9808, Fax: +98(21) 481-5924
P. O. Box: 14515/75
Email: ijlap@hotmail.com
faclap@hotmail.com





Journal of Law and Politics
6
Keywords: Social Classes, Iranian State, Class Mobility, Power, Order
Right to Development; in Theory and in Practice
Raha-Lucienne Zohadi

This article foregrounds afresh the legal and policy frameworks required in the international system at both economic and human rights fields to reach effective enjoyment of the right to development. The analyses of the author relate to four individual studies: 1- The record of the right to development; 2- The legitimacy of the right to development; 3- Interdependence of the right and the process of development; 4- Monitoring and implementation. The result is an effort to dislodge international law from its exclusive focus on the states, international institutions, and particular logics of economic development. The author argues that the states must recognize the right to development as a human right in order to realize development as an obligation in the line of national action and international partnership. She concludes that the development of the concept of right to development needs time to become accomplished, though it is currently used as a bargain in the hands of states.
Keywords: Right to Development, International Economic Law, Participation, Non-Discrimination, Justice, Good Governance
Journal of Law and Politics
5the critique of subjectivism and battle against the theory of truth in politics. The author, in this article, argues that not only influencing the concept of ideology has no bearing on subjectivism, but also a new horizon could be achieved by offering a new understanding of the concept of ideology within the framework of a discourse theory. The author proposes a theory of ideology which completes the theory of discourse and does not contrast it. Hence, in his opinion, maintaining the distinction between the two concepts of ideology and discourse is useful and better explains the relationship existing between the political order-symbols and power.
Keywords: Discourse, Ideology, Knowledge, Critical Theory, Structure, Language, Post-Structuralism
Class Mobility in Iran: The Determining Factors
Rahman Ghahremanpour
It is commonly argued that classes in non-Western societies are the products of state performance rather than social transformations. The author argues that the vicious cycle of power, that is the domination of political power over economic power, is one of the main reasons for the perpetuation of such a situation. In this regard, excessive class mobility is an important obstacle to the emergence of autonomous classes in Iran. It is expected that new class mobility (negative or positive) would be witnessed when there is a change in political system. Furthermore, there are other factors which affect the position of classes in Iran. International system, religion and specific structure of Iranian society are among these factors. According to the author, understanding the question of classes depends on studying the way in which power is executed in the society. Class is closely related to national identity, social cohesion and social order. Therefore, he concludes that the higher class mobility in a society, the lower will become social cohesion.
Journal of Law and Politics
4
modern texts on the formal and informal education of humanitarian law, and modern methods of tranining humanitarian law with the informal traditional education of humanitarian law in the country.
Keywords: Humanitarian Law, Iran, Education, Simulation, War, Geneva Conventions
A Survey on the US Supreme Court
Mohammad Amjad
The United States is a federal system in which power is distributed among the states and the federal government on the one hand and the legislature, the executive and the judiciary on the other. The US Supreme Court is comprised of nine members appointed by the president for life time. These judges may not be dismissed except through indictment. The members of the US Supreme Court are among the country’s elites and mainly belong to the higher strata of middle classes. The presidents seek to appoint those for this position who are closer to them ideologically. Notwithstanding, all members of the Supreme Court preserve their independence and act contrary to the presidents’ opinions on many occasions. In this article, the author endeavors to explain the structure and functions of the US Supreme Court, and its role and impact on the political-social developments of US society.
Keywords: Judicial Supervision, Judicial Self-Restraint, Judicial Dynamism, Constitution, Federalism, Federalists
Ideology, Discourse and Political Analysis
Jahangir Moeini Alamdari
The decline in attention to the ideology factor represents one of the consequences of the rise of relativist and non-essentialist perspectives in political science. This process began with resort to
Journal of Law and Politics
3toward the Arab world and Iraq in particular. The second and third sections observe the constants in the Iranian-Iraqi relations and pays attention to the challenges ahead. Finally, the author undertakes that Iran and the new Iraq are able to divert their relations from the stage of continued conflicts and threatening each other’s interests and direct them toward a constructive rivalry and cooperation within the framework of common interests. This will largely depend on the first step to be taken by the new Iraqi government.
Keywords: New Iraq, Iranian National Interests, Foreign Policy, Regional Security, Security Threat, Ethnic Rivalry
Measures for the Development and Education of Humanitarian Law in Iran
Mehdi Zakerian
Iranian society has always shown a special interest in learning human rights and humanitarian law. In this regard, examples abound as follow: pursuing charity activities, establishment of the Iran’s Red Crescent Society and its predecessor, ratification of four Geneva Conventions and the Additional Protocols, etc. This fact along with the political and economic characteristics of the Middle East increase the significance attached to the development and education of humanitarian law in Iran. In this context, the main question of the research would be how the education of humanitarian law can be expanded and institutionalized in Iran. To answer the aforementioned question, the authour offers the hypothesis that informal education is of more efficiency in training and institutionalizing the humanitarian international law in Iran. He also applies the instruments of observation, experimentation and the survey of research findings in the field of humanitarian law in Iran in order to test the hypothesis. He examines and compares the
Journal of Law and Politics
2
using the constructivist theory and emphasizing the awareness of the characteristics of the fourth debate in international relations field. The application of the above theory, which is analyzed as the most recent approach in international relations, is intended to answer the question that whether constructivism could play an explanatory and interpretative role in the study of Iran’s foreign policy and relations. This article covers three sections the first of which describes constructivism in international relations and the next sections scrutinize Alexander Vent’s opinions on constructivism, and the Iranian foreign policy from this perspective. The author reaches the conclusion that as long as the structure of international system differentiates between the actors constituting the system and there is a lack of a realistic recognition of the nature of the structure, none of the approaches including realism, liberalism and constructivism is an appropriate choice in the study and analysis of the Islamic Republic’s foreign policy.
Keywords: Constructivism, Foreign Policy, Iranian Foreign Relations, International System, International Relations
Iran and the New Iraq: Challenges and Opportunities
Kayhan Barzegar
Considering the developments taking place in Iraq and the imminent installing of a new government in the country, the author, in this article, seeks to explore the opportunities and challenges of the aforementioned situation to the Iranian national interests. The main question of the research involves that what kind of government in Baghdad would secure the Iranian national interests, as the fact that Iraq has persistently represented and will be a strategic rival and a security threat to Iran. This article is organized in three sections. In the first section, the author exposes the Iranian general views
Journal of Law and Politics
1
Abstracts
Methodology of International Law
Ali-Asghar Kazemi
In this article, the author attempts to fill the gap arising from the lack of attention to the methodology in the field of law. Through putting forth the discussion of the methodology of international law, he paves the way for researchers and students of international law and related fields. Studying the dominant methodological and theoretical currents in the field of international law, new outlooks, which were proposed in the Methodology of International Law Symposium in 1991, are introduced and assessed. In this context, the first section of the article deals with the methodology in general. The other sections refer to the category of methods and methodology, and methodology in philosophy and legal studies. The author finally pays attention to the point that the understanding and command of the methods and approaches are necessary with respect to the recognition of sources, incremental codification and development, implementation, interpretation and judgment at all levels of the study of international law.
Keywords: Methodology of International Law, Formal Logic, Practical Logic, Philosophy of Law, International Law, International Community
Constructivism: A Conceptual Framework for Understanding the Islamic Republic of Iran’s Foreign Policy
Alireza Azghandi
In this article, the author intends to explain the Islamic Republic of Iran’s foreign relations in the post Iran-Iraq war era,
Contents
Vol.1,No.1,Winter2005
Articles
Methodology of International Law / Ali -Asghar Kazemi / 3
Constructivism: A Conceptual Framework for the Understanding of the Islamic Republic of Iran’s Foreign Policy / Alireza Azghandi / 19
Iran and the New Iraq: Challenges and Opportunities Ahead / Kayhan Barzegar / 37
Measures for the Development and Education of Humanitarian Law in Iran / Mehdi Zakerian / 57
A Survey on the Structure of the US Supreme Court / Mohammad Amjad / 75
Ideology, Discourse and Political Analysis /
Jahangir Moeini Alamdari / 95
Class Mobility in Iran: The Determining Factors /
Rahman Ghahremanpour / 109
Right to Development; In Theory and in Practice /
Raha-Lucienne Zohadi / 141
Book Review
The Economy of Iran: Dilemmas of an Islamic State / Mohammad Hossein Hafezian / 162
The State and Social Forces under the First Pahlavi Rule / Masood Aryaeinia / 168
Journal of Law and Politics
Journal of

Tuesday, September 05, 2000

The End of Politics and the Last Myth..(Excerpt)











Ali -Asghar Kazemi




The End of Politics and the Last Myth

( Critical Order in the Post-Political 21st. Century )


Tehran- Autumn 2000



Preface

In exposing our ideas and thoughts, we are usually guided by our ideals and wishes or normative requirements of our life, rather than concrete facts and realities. In other words, we are tempted to see the world and its various phenomenon in the way we like them or we think they ought to be rather than the way they really are. This tendency is even valid when we try to comprehend abstract concepts we are usually faced with in social and human sciences. Concepts such as freedom, justice , human rights, law, and politics are among those which to everyone's mind have special meanings and connotations. This seems more or less natural to open-minded people, but may not be quite obvious to many.

This prologue is written with a dual purposes. Firstly for those readers who might be caught by surprise or perhaps stupefaction in seeing the unusual title: The End of Politics.. . Thus,before they embark to question the logic of such a bold endeavor, I shall be the first to query the matter and try to explain the circumstances which led to the present undertaking. Secondly, to emphasize that this theory ,or rather hypothesis ,should be viewed as an attempt to suggest a new way of looking at the traditional field of political science and international relations with a view to examine their suitability and capacity in explaining the state of affairs at the beginning of the 21st. century. Thus, The End of Politics shall be considered as a "normative theory" like many other old and new ones in the field of social sciences . Normative theories usually do not respond to empirical facts, and are merely the product of critical reflection and epistemological examination of a concept or a field of knowledge, such as history , ideology or , in this case , politics, which can be the preoccupation of thinkers ,scholars and students of social sciences , anywhere and at anytime.

What you will read in this book is the product of a progressive development of the author's conception of politics during a rather long period of time.This began from a mere curiosity and, passing through many years of professional and academic experiences in various fields of social sciences, such as law, politics,culture etc., is now coming to its conclusions and is now presented for evaluation. Those who are familiar with other books and writings of this pen have perhaps realized the critical and ethical approach of the author to various problems of law, politics and international relations. What makes this book and its message different from the others is the explicit language employed in it to challenge the very foundation and substance of politics and political science at the beginning of the 21st. century and the third millennium. Perhaps, nobody has so far dared to question the rationale of politics which to the great philosopher of all times ,Aristotle ,was considered as " The Master Science."

The author is fully conscious of the gravity of the contention and, at this stage , having completed this venture , look forward to receiving views and critiques with the hope to further polish the subject. I sincerely expect that The End of Politics.. will attract academic debates and generate useful theoretical discussions among students of the field.



A. A. K.

Tehran, 26 January 2001
















Contents



- Preface


- Introduction



Chapter One- The Legacy of Politics

1- Politics as a Myth
2- The Heritage of the 20th. Century
3- 21st. Century, The Beginning of the Ends
4- The End of Politics: A Conceptual Proposition
5- The " Critical Order" Hypothesis

Chapter Two- Explanations of "The End of Politics"Theory

1-Ontological Critique of Politics
2- Epistemological Deconstruction of Objectives and Functions of Politics
3- The Collapse of Political Science and Theory
4- The Demise of Politics: Entering The Post-Political Era
5- The Metaphor of Homo Politicus

Chapter Three- The End Of Politics: Challenges to the Post-Political State

1- Functional Challenges to the Political Sphere
2- Politics and Power
3- Politics and Legitimacy
4- Politics and Ideology
5 -Politics and Culture



Chapter Four- The End of Politics :Epistemological Crises

1- Impact of Changes on Human Knowledge
2- The Crisis of Political Knowledge
3- The Crisis of Political Methodology
4 - The Post- Behavioral Movement in the Post-Political Era


Chapter Five - Critical Order in The Post-Political World

1- Society, Order and the State of Nature
2- Social Order and The World Peace
3- Critical Order: Definition and Theoretical Framework
4- Critical Order: The Functional Approach
5- Critical Order: The Fuzzy Logic Approach


Chapter Six- Dimensions of the Critical Order


1- Linkage Between Various Dimensions of Order
2- The Socio- Political Order
3- The Legal Order
4- The Economic Order
6- Preserving the Balance Between Various Orders


Chapter Seven- The New World System and the Critical Order

1- The New Order in a Chaotic World
2- The New World Order : Roots and Ranges
3- The End of the Cold War and its Impact on the World Order
4- International Relations after the Cold War
5- The New Structure of Power in the Transition Period
6- Challenges Faced by the United Nations




Chapter Eight- Impact of Crises on the Post-Political Conditions

1- The Crisis of Knowledge: New Concepts and Ambiguities
2- The Crisis of Communication and Information
3- The Crisis of the Environment
4- T he Crisis of World Economy and International Debts
5- The Crisis of Security and Identity
6- Critical Order: The Gap Between Theory And Practice

Chapter Nine- Globalization and "The End of Politics " Theory

1- Globalization versus Localization
2- A World of Unity, Plurality or Differentiation
3- The Explanatory Power of International Relations Theory
4- International Relations and Critical Theory
5- The Grounds for Crises
6- The Conspiracy Theory
7- Threats to Civilizations from Inside
8- The Civilization Gaps and the Critical Order



Chapter Ten- The Prospects of the Post-Political Era: Alternative Paradigm


1- The Cultural Theory Paradigm
2- Politics Viewed from the Cultural Theory Approach
3- Culture, Management and the Containment of the Critical Order
4- Cultural Theory and the Mass Media Revolution
5-Cultural Theory and Post-Materialism
6-Cultural Theory and the Global Integration
7- Appraisal of the New Paradigm
8- Epilogue

- Bibliography

- Index









Introduction

At the beginning of the 21st century and the so-called post-modern era an important question trickles the mind. That is :" what happens to politics and political science in the coming age of cybernetics and information revolution"? Thinkers , social scientists and philosophers in the west have been more or less marginally addressing to the question , but nobody has so far argued anything much substantial and controversial about the logic and rationale of its very existence. Depending on whether we consider the post-modern as a special historical period with its various forces , patterns of actions and relations or we look at it as a certain discourse, the answer to the query might be different. In fact, on the one hand we are dealing with our worldview and research techniques and on the other hand we ponder upon relations between knowledge , thoughts , language and ordinary discourse for expressing them.

Politics, as an unavoidable necessity of social life , has passed through centuries of vicissitudes and challenges from the classical times to the revolutionary modern and now post-modern stages. Politics means differently to different peoples and societies, depending on their perceptions, attitudes , social structures, economic status and level of development. For some people there can be no collective life and civil society without politics. Others think that politics is merely an instrument of power in the hands of rulers to manipulate public opinion , covert actions, tricheries , unethical and dirty plays for the purpose of staying in power and benefiting from its privileges and prestige.
Among books , articles and academic arguments, nobody has so far spoken about " the end of politics." The reason is more or less clear. As one can expect, speaking about the end of many concepts , subjects and phenomena , such as history, science, ideology, the earth,the world and so on, though not quite facile , but is possible , provided one follows a proper methodological and conceptual research design. But, when we advance such bizarre argument in the field of " politics " things become rather hazy and confused. Because , for such an undertaking we encounter a number of ontological, epistemological, axiological as well as methodological barriers for which there are no ready and clear-cut answers . In fact, we want to demolish a huge construction which during many centuries its foundation has solidified like a mountain . Indeed , deconstruction of such a monumental phenomenon requires special tools and techniques which are not readily available and demands courage and boldness.


As I have stated in the preface of this volume, The End of Politics argument shall not be viewed from the standpoint of conventional empirical theories , but rather as an intuitive hunch which is more in tune with the field of social science. To put it in another way, this theory is, before anything else , the off-shoot of an idea suddenly sparkled in the mind , which then led the author to examine its validity or its tenability against opposing or competing paradigms. Thus, the present discussion shall be considered from this perspective.

The subject of " Critical Order ," which appears in the subtitle of this book, is also suggested as a complementary hypothesis that represent the post-political condition. It is borrowed from the " critical mass" theorem in physics. By analogy, the "critical order" is that level of order in a system( national or international) that can sustain chaotic situations without leading to violence, armed conflicts and total wars. By definition, this situation represents the present state of world order which is suspended between two extremes i.e. the " state of nature " and " the state of civility."

The present book consists of ten chapters. The first chapter deals essentially with the general concepts and the main arguments and hypotheses which shall be developed later.
After alluding to the mythical aspects of politics and its historical function,and the legacy of the 20th. century in mankind experience, we shall see how in the final years of that century a sudden proliferation of critical and ontological reflections on many aspects of social life and ideas such as : the end of history, the end of science, the end of ideology and so on has emerged in academic milieus especially in the west. The idea of The End of Politics and the Critical Order hypothesis in the post-political 21st century are thus exposed in this first chapter against this background.

Chapter two embarks to explain more thoroughly "the end of politics " as a theory.To that aim, an ontological , epistemological and methodological examination of politics and political science is followed in this chapter. Why political theories are no longer responsive to the requirement of our time?, what happens to the "political man" of Aristotle? why societies are thorn with conflicts and crises? Are we in fact entering the post-political era?.. These are the emerging questions which humanity is facing helplessly with at the threshold of the 21st century.

In chapter three ,functional challenges to the political sphere in the post-political period , with emphasis on principal concepts of this field such as: power, legitimacy, ideology, culture, etc. are examined. In this same chapter we shall see that the "end of politics" does not necessarily mean the end of controversies, conflicts and competitions over power and values within and between states. Rather, it signifies that mankind has reached to a stage that conventional wisdom and long-cherished social and political theories, instruments and mechanisms have lost their effectiveness and efficiency in managing human affaires in the emerging post-political societies.

Chapter four continues the theoretical examination of the previous chapter and explains the underlying reasons leading to methodological and epistemological crises in the field of politics in the past two or three decades ,which ended up to the rise of post-behavioral and post-structural movements. These movements, as we shall see, led to an undesired relativism which paved the way for interpretative methods and brought culture , norms and value to the study of


power, states and social forces in general and harshly challenged the whole body of knowledge related to political science.

Chapter five analyses the "critical order" hypothesis in the the post-political period. In this chapter, after a review of principle concepts and criteria of social order , the conceptual framework and functional aspects of critical order is discussed. Then, using the "fuzzy logic" approach, the notion of critical order in a dynamic system applied to political environment, is examined. The argument here is that low level tensions and chaos is inherent in every social system and shall not surprise or panic policy makers, provided that they are contained below the threshold which a society can tolerate without threatening its very existence ( i.e. leading to violence and war).

By definition, keeping the delicate balance in the critical order condition, requires that various dimensions of order in socio-political, legal, economic and moral spheres be properly maintained. Further more, this equilibrium shall be preserved in such a manner that no single actor or a coalition of them would be able to destroy it. Chapter six shall elaborate on these dimensions.

Chapters seven and eight, which are mainly taken from my International Relations in Theory and Practice, deals with the impacts of the end of cold war on the so-called new world order , new patterns of international relations and the related power structure in global system. Challenges faced by the United Nations in the coming years to maintain world peace and order are dealt with in chapter seven. Chapter eight examines more specifically the nature of crises in the realms of communications, environment, international debts etc. with a critical analysis of conditions which cause the ever widening gap between theory and practice.

Chapter nine presents a critical examination of the globalization trend from the perspective of the post-political conditions. Theoretical as well as practical controversies between two opposing views i.e. "globalization" versus "localization" have made various cultures and civilizations conscious of their being and identity , thus rising the chances of their confrontation. misunderstandings and prejudices on the one side and overestimation of the dimensions and depth
of the globalization phenomenon on the other. It is further argued that existing political and international theories and paradigms are not potent enough to explain the situation , and less so to properly manage or reconcile the controversies. States which now represent the old civilizations and cultures , though showing some formal enthusiasm to open dialogue between them, with a view to avoid the ominous prediction of Huntington's " clash of civilizations." But in practice, they don't seem to be prepared to subscribe to its requirement by relinquishing their material short run interests in favor of long-lasting peace benefits. Thus, globalization seems to proceed its path through almost every highway in the world with no permission from anybody,while no single actor can change its direction or momentum.

Finally, chapter ten brings this book to an end by attempting to search for an alternative paradigm suitable for the post-political era and capable to fill the gaps and



methodological as well as theoretical deficiencies of past and existing tools and theories. The main argument of this chapter has been originally exposed in my other book titled Globalization of Culture and Politics , which has not yet come out of print at this very moment. In fact,the replacement of political theory by cultural paradigm , which itself is not indeed a new invention, has been explained in that book as an inevitable trend toward cultural pluralism of the 21st century. As mentioned above, the shadow of globalization has forced cultures and civilizations to react against any forces that tend to undermine their existence and identity. Therefore , it appears that cultural theory is in a better position to replace other positivistic and behavioral approaches to manage vast array of problems and controversies in the post-political world.

The road has many turnings beyond which it is difficult to see. The author does not expect much chances that the The End of Politics might generate academic debate . But, it would be quite rewarding to this pen if it could awaken clever minds to give a bit of attention to what has been argued in this book and perhaps to reflect some critical comments which may be used to further polish the theory.

There is no doubt that acceptance or rejection of a theory or hypothesis depend on their resistance to falsification, as Karl Popper argued. But , as we stated before , normative theories, such as "the end of politics" discussed in this book, rarely respond to empirical tests for validity. Therefore , the tenability of such a proposition as well as the suggested alternative paradigm, i.e. the cultural theory, shall be tested in actual situations we encounter during the coming years of the 21st century.



The author humbly submit that what has been written in this book is far from being unique, complete and all-encompassing. This is to mean that other scholars and thinkers shall follow the suit and instead of accepting the existing body of useless knowledge, completely unrelated to our revolutionary age , ponder upon new and unconventional ways for understanding the complexities of our time for the purpose of managing human affairs. Only by so doing ,we may insure a safe transition of mankind to the 21st century.


References:

(1)- John R. Gibbins and Bo Reimer, The Politics of Post-Modernity, London : Sage Publications ( 1999). (2)- John Gibbinns - (ed.), Contemporary Political Culture: Politics in a Post-Modern Age, London:Sage Publications (1989)
(3 ) - C. J. Fox and H. T. Miller, Post-Modern Public Administration: Towards a Discourse, London: Sage (1995). (4) - Honi F. Haber, Beyond Post-Modern Politics: Lyotard, Rorty and Foucault, London: Routledge (1994)